Sunday, December 25, 2011

نامه يك تلخك به يك رهبر

سلام آقاي رهبر. حالتان خوب است كه انشاللا. ما هم گفتيم در اين بحبوحه نامه‌نگاري به جنابعالي دستي به قلم ببريم و چند خطي بنگاريم باشد كه باعث انبساط خاطر جنابعالي توسط اين عريضه كوتاه بيشتر فراهم آيد چون مي‌دانم كه اين نامه‌ها جز براي انبساط خاطر شما براي امر ديگري به كار نيايد. خواهشمند است به تلخكان دربارتان هم امر بفرماييد تا اين نامه را كه از يك تلخك است بلندتر بخوانند تا بيشتر شاد شويد. پدرجان! من چون يك تلخكم ادبيات شيواي جناب نوريزاد را ندارم و به حكم تلخكي و همچنين راننده مترو بودن و ايضا مترو سوار بودن از اطاله كلام معذورم. عظماجان! مخلص كلام را كه جان كلام همه اين نامه‌هاست مي‌خواهم خدمتت عرض كنم خوب گوش كن و هيچ مگو... غير قمر هم هيچ مگو... جان مادرت كه با يا علي از رحم مباركش افتادي فقط گوش كن. هي آورين آورين هم نگو كه بدمان مي‌آيد... جونم برات بگه آقاجان! پدر محترم! عطما و اين حرف‌ها مخلص كلام اين است: "بابا عنتر! ولمون كن يه نفس راحت بكشيم... فلان فلان شده بوزينه ترياكي پيپ به دهن! ولمون كن بذار يه آب خوش از گلوي ملت پايين بره" ... واللا!!!

No comments:

Post a Comment